1. زینتى که مانند لباس و سرمه و انگشتر و دست بند آشکار است و پوشانیدن آن واجب نیست.
2. زینتى که پنهان است، مگر آنکه عمداً بخواهد آن را آشکار سازد (مانند گوشواره و گردن بند). پوشانیدن این نوع زینت واجب است.
قرآن کریم، با همین معیار، در خصوص پوشش بانوان سالمند و از کار افتاده - که امید زناشویى ندارند - سهلگیرى کرده، به آنان اجازه داده، روسرىها را برگیرند؛ ولى در عین حال آنها نیز اجازه خودنمایى و تهییج ندارند: «وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِى لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَهٍ».
آیه دیگرى که با صراحت کامل دستور پوشش اسلامى و فلسفه آن را بیان مىکند، چنین است: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً» ؛ اى پیامبر! به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوششها (روسرى و چادر) خود را برخود فروتر گیرند. این براى آنکه شناخته گردند و اذیت نشوند، [به احتیاط] نزدیکتر است؛ و خدا آمرزنده و مهربان است.
با این حال، ممکن است گروهى از اهل فساد، به هتک حیثیت زنان مؤمن ادامه دهند! در این صورت، حاکم اسلامى وظیفه دارد به شدت، با این افراد بیمار دل برخورد کند. بنابراین، حفظ پوشش و عدم مزاحمت براى بانوان، تنها یک توصیه اخلاقى نیست و حکمى اسلامى و حکومتى به شمار مىآید: «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِى الْمَدِینَهِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فِیها إِلاَّ قَلِیلاً * مَلْعُونِینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلاً» ؛ اگر منافقان و بیماردلان و کسانى که در شهر نگرانى به وجود مىآورند، از کارهاى خود دست برندارند، ما تو را علیه آنان برخواهیم انگیخت و تو را سخت بر آنان مسلط مىکنیم تا جز مدتى اندک در همسایگى تو زندگى نکنند. از رحمت خدا دور گردیدند و هر کجا یافت شوند، دستگیر و به سختى کشته خواهند شد.
در این آیات، سه مطلب مهم قابل توجّه است: معناى جلباب و نزدیک کردن آن، فلسفه پوشش اسلامى و مجازات افراد مزاحم.
پوشش مطلوب
با توجّه به کتابهاى لغت و گفتار مفسران شیعه، (مانند علامه طباطبایى و فیض کاشانى) و اهل سنّت (مانند قرطبى) جلباب، ملحفه و پوششى چادر مانند است؛ نه روسرى و خمار. از ابن عبّاس و ابن مسعود روایت شده که: منظور عبا است. پس جلباب لباس گشاد و پارچهاى است که همه بدن را مىپوشاند. ضمناً همان طور که مفسران بزرگ (مانند شیخ طوسى و طبرسى) گفتهاند، در گذشته دو نوع روسرى براى زنان معمول بود: روسرىهاى کوچک که آنها را خِمار یا مقنعه مىنامیدند و معمولاً در خانه از آن استفاده مىکردند و روسرىهاى بزرگ که مخصوص بیرون خانه به شمار مىآمد. زنان با این روسرى بزرگ - که جلباب خوانده مىشد و از مقنعه بزرگتر و از رداء کوچکتر بود و به چادر امروزین شباهت داشت - مو و تمام بدن خود را مىپوشاندند.
نزدیک ساختن جلباب «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ» ، کنایه از پوشاندن چهره و سر و گردن با آن است؛ یعنى، چنان نباشد که چادر یا رو پوشهاى بزرگ (مانتو)، تنها جنبه تشریفاتى و رسمى داشته باشد و همه پیکرشان را نپوشاند. زنان حق ندارند چنان چادر بپوشند که نشان دهد، از معاشرت با مردان بیگانه یا از نگاه چشمهاى نامحرم نمىپرهیزند و از مصادیق کاسیات عاریات شمرده مىشوند! قرآن فرمان مىدهد: بانوان با مراقبت، جامه را بر خود گیرند و آن را رها نکنند، تا نشان دهد که اهل عفاف و حفظ به شمار مىآیند. از تعلیل پایانى آیه به دست مىآید که پوشش مطلوب، آن است که خود به خود، دورباش ایجاد کند و ناپاک دلان را ناامید مىسازد.
ضرورت پوشش
خداوند متعال، درباره علت ضرورت پوشش اسلامى مىفرماید: «ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ»؛ به این وسیله شناخته مىشوند [که داراى اصالت خانوادگى و آزادند نه کنیز؛] پس با آزار و تعقیب [هوسرانان رو به رو] نمىشوند. برخى مىگویند: در عصر حاضر که مسئله بردگى از میان رفته این حکم نیز منتفى است! پاسخ آن است که: ایجاد مزاحمت و آزار کنیزان نیز روا نیست. آنچه مهم است، بانوان در عصر پیامبر(ص) داراى حجاب بودند و از فواید آن این است که وقتى زن پوشیده و با وقار از خانه بیرون مىرود و جانب عفاف و پاکدامنى را رعایت مىکند، فاسدان و مزاحمان جرأت هتک حیثیت او را در خود نمىیابند. بیمار دلانى که در پى شکار مىگردند، فرد داراى حریم را شکارى مناسب نمىبینند. در روایات آمده است: «المرأه ریحانه»؛ زن همچون ریحانه یا [شاخه گلى ظریف] است. بىتردید اگر باغبان او را پاس ندارد، از دست گلچین مصون نمىماند. قرآن کریم، زنان ایده آل را که در بهشت جاى دارند، به مروارید محجوب و پوشیده در صدف تشبیه مىکند: «کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ»؛ . علاوه بر این، آنها را به جواهرات اصیلى، چون یاقوت و مرجان - که جواهر فروشان در پوششى ویژه قرار مىدهند تا همچون جواهرات بَدَلى به آسانى در دسترس این و آن قرار نگیرد و ارزش و قدرشان کاستى نپذیرد - تشبیه مىکند. علامه طباطبایى همین تفسیر را بر مىگزیند. شهید مطهرى در این باره مىگوید: حرکات و سکنات انسان گاهى زباندار است. گاهى وضع لباس، راه رفتن، سخن گفتن زن معنا دار است و به زبانِ بىزبانى مىگوید: دلت را به من بده، در آرزوى من باش و مرا تعقیب کن. گاهى بر عکس، با زبان بىزبانى مىگوید: دست تعرّض، از این حریم کوتاه است.
البته بیشتر نوشتههاى مربوط به پوشش، نقطه نظر را بر حجاب زن معطوف نموده و کمتر به پوشش مرد توجه کردهاند! این امرى عادى و طبیعى است؛ چرا که زن مظهر جمال و زیبایى و مرد مظهر شیفتگى است. البته پوشش مردان نیز در ابعاد مختلف فرهنگى و اجتماعى حائز اهمیت است. از این رو قرآن براى ثبات و پایدارى جامعه، درباره پوشش زن و مرد توجه بسیار نموده است: «یا بَنِى آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُوارِى سَوْآتِکُمْ وَ رِیشاً» ؛ «اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستادیم که اندام (عورت) شما را مىپوشاند و مایه زینت شما است».
در حق مردان مىفرماید: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»؛ ؛ «به مؤمنان بگو: چشمهاى خود را از نگاه به نامحرمان فرو گیرند و عفاف (عورت) خود را حفظ کنند» و در حق زنان مىفرماید: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» ؛ «و به زنان با ایمان بگو: چشمهاى خود را [از نگاه هوس آلود ]فرو گیرند و دامان (عورت) خویش را حفظ کنند».